به نام خدا
یادداشتی بر رمان جزء از کل نوشته استیو تولتز استرالیایی
جدا از اینکه رمان پر است از تشبیهات فوق العاده زیبا و متفاوت که نشان از فکرباز و نکته سنج نویسنده دارد اما کلیت مفهوم داستان که حول زندگی شخصی به نام مارتین دین میباشد عمق و جزئیات شخصیتی فردی خودبزرگ بین میباشد که تلاش خاصی برای تحول زندگی خود نمی کند،شخصیتی که با وجود داشتن نبوغ بالا و آگاهی زیاد که ناشی از کتاب های متعددی بود که میخواند و فکر روشن،ولی زندگی کسالت باری داشت و هیچ کوششی برای شکفتن و طور دیگر زیستن نمیکرد.
او به سان هیتلری بود که هیچ کشورگشایی نمیکرد،به مانند انیشتینی که هیچ مکاشفه ای انجام نمیداد و یا به تشابه شکسپیری که هیچ نقاشی در زندگی خود نکشید.
شخصیتی که به قول یکی از شخصیت های داستان آنقدر درون تنهایی وجود خود متمرکز شده بود که خود را تنها و وامانده در گوشه ای از کهکشان وجود میپنداشت.
مارتین دوست داشت مشهورترین و مفیدترین آدم باشد اما هرگز نشد.
او پتانسیل و قدرتی بی مثال بود که تمام عمر تنها و ناامید نفس کشید و هرگز نفهمید که چه حسی دارد که آدم بخشی از چیزی بزرگتر از خودش باشد.
زندگی اجتماعی است و ما بخشی از وجود کل هستیم و هیچ گلی تک و تنها در بیابان شکوفه نخواهد داد،و انسان نمیتواند اجتماعی که در آن زیسته و پدر و مادری که از آن متولد شده را انکار کند،چه برسد به آفریننده.
وجود واحد است و ما بخشی از کل هستیم که تکامل و شرافت ما در فهم این کلیت نهفته است.
به قول نویسنده کتاب: "وقتی زندگی را برای اولین بار به شکل یک کُل میبینی و عشقی واقعی نسبت به این کُلیت پیدا میکنی،آرامش درونی به نظر هدفی کوچک و حقیر می آید."
# فرزاد صولتی ۱۳۹۷/۰۴/۲۲
تقديم به همه ي دوستان محترم...برچسب : نویسنده : jalayer1390o بازدید : 311