دلنوشته "پس از باران"

ساخت وبلاگ

با تو هستم ای پر شده در روح و جان من،توئی که بسان آفتاب،تلالو و روح بخش جهان سرد منی و به تمثیل مستی،جوش می و نوش وجود میگسار من.آتش زدی به جان من و وجودم شعله ور و بی تاب و آشفته است،چه درد شیرینی است به شوق تو و چشمانت لحظه لحظه تقلا برای یافتنت، دیدنت،شنیدنت.

تو را زیر باران باید جست،میان رقص و هل هله کنان برگان پاییزی،تو را باید شنید میان نوای دلنواز برگ و باران.برای دیدن تو زیر باران باید رفت،خیس شد،گریست و ذوق زده شد از طراوت و شادابی باران.

ای دل انگیزترین حس و وجود دوست داشتنی ،درد مشترک من باش و فریادم بزن تا جانی گیرم و قدی صاف کنم و عرقی خشک،آراسته و متین برایت شاخه گلی از سکوت بیاورم که گلبرگ هایش بودن باشند و برگهایش زندگی.     

تقديم به همه ي دوستان محترم...
ما را در سایت تقديم به همه ي دوستان محترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalayer1390o بازدید : 251 تاريخ : پنجشنبه 27 آبان 1395 ساعت: 21:34